محل تبلیغات شما



دیگه تقریبا می بینمش
همون رویایی که بهش فکر می کنم رو
ولی یه صدایی تو سرم بهم می گه
"تو هیچوقت بهش نمی رسی"

هر قدمی که بر می دارم
هر تی که می خورم حس می کنم بدون هیچ هدفی گم شدم
اعتقادم به لرزه افتاده
ولی من ادامه می دم
ادامه می دم و سرم رو بالا نگه می دارم

اونجا همیشه یه کوه دیگه درمیاد
من همیشه به حرکت در میارمش
همیشه یه مبارزه ی سخت وجود داره
بعضی وقت ها هم باید ببازم

مهم نیست که چقدر زود به اونجا برسم
مهم نیست که اونور چی انتظارمو می کشه
مهم بالا رفتنه

سختی هایی که باهاشون روبرو می شم
موقعیت هایی که پیدا می کنم
بعضی وقتا منو شکست می دن ولی
نه، من نمی شکنم
شاید نمی دونم
ولی اینا لحظه هاییه که بیشتر از همه یادم میاد، آره
فقط ادامه می دم
و من، قوی خواهم بود
و ادامه می دم چون.

اونجا همیشه یه کوه دیگه درمیاد
من همیشه به حرکت در میارمش
همیشه یه مبارزه ی سخت وجود داره
بعضی وقت ها هم باید ببازم

مهم نیست که چقدر زود به اونجا برسم
مهم نیست که اونور چی انتظارمو می کشه
مهم بالا رفتنه

مترجم: سپیده حسینی
The Climb by Miley Cyrus


دانلود اجرای سم اسمیت و مری جی بلیج


گمون می کنم درسته،من واسه یه شبم خوب نیستم
ولی هنوزم به عشق نیاز دارم چون انسانم
این شبها به نظر برنامه ریزی شده نمی آن
نمی خوام بری،می شه دستم رو بگیری؟

آه،نمی خوای با من بمونی؟
آخه تو تمام چیزی هستی که بهش نیاز دارم
این عشق نیست،واضحه
اما،عزیزم،با من بمون

چرا انقدر احساساتی ام؟
نه،اینطوری خوب نیست،یه کم رو خودت مسلط باش
از اعماق وجودم می دونم که این تاثیری نداره
اما تو می تونی با من بمونی تا ناراحتی پیش نیاد

آه،نمی خوای با من بمونی؟
آخه تو تمام چیزی هستی که بهش نیاز دارم
این عشق نیست،واضحه
اما،عزیزم،با من بمون


مترجم: سپیده حسینی



http://s9.picofile.com/file/8323319492/gary_moore_parisienne_walkways_93_virgin.jpg

 

پاریس را در سال 49 به یاد می آورم.

شانزه لیزه،سن میشل.

و شراب قدیمی بوژله را.

به یاد می آورم که تو در آن روزهای پاریسی از آن من بودی

به عکس ها نگاه می کنم

آن روزهای تابستانی در گوشه ی دنج بیرون کافه ها گذشت

آه،من می توانستم برایت درباره ی روزهای پاریسی قدیمی ام بنویسم.
مترجم:سپیده حسینی


دانلود ویدئوی Parisienne Walkaways

http://s9.picofile.com/file/8323319500/fef1d47d65cc46831caeb5c14e02ac08_guitar_players_walkways.jpg


به هیچ کس نمیگم که چطوری دستم رو میگیری به هیچ کس نمیگم که با همدیگه چه نقشه هایی کشیدیم، نمیگم! اونها من رو هل میدن پایین، میخوان افتادن تو رو ببینن به هیچ کس نمیگم تو دنیامو چطوری تغییر دادی به هیچ کس نمیگم چرا صدای تو صدای محبوبمه، نمیگم! اونها من رو هل میدن پایین، میخوان افتادن تو رو ببینن خب من به چتر نجات احتیاج ندارم عزیزم اگه تو رو داشته باشم منو میگیری اگه بیوفتم پایین،پایین،پایین عزیزم اگه تو رو داشته باشم منو میگیری اگه بیوفتم پایین، پایین،
آرزومند ازدیاد لطیف ترین آفریدگانیم که بدان گونه گل سرخ حُسن هرگز نمیرد ولی چونکه رسیده تر با گذر زمان می میرد وارث لطیفش باید حمل کند خاطراتش را با خود اما تو با چشمان تابناک خوبیش عهد بسته ای پربار کن شعله ی نورت را با آتش درونی ات قحطی می شود جایی که فراوانی خوابیده است تو دشمن خودت هستی و برای شیرینی ات بس ظالمانه است تو آن هنر، پیرایه ی جدید این جهان و تنها جارچی این بهار پر زرق و برق. در شکوفه ات دفن می کنی خشنودی ات را و ای گستاخ لطیف با خساست تباه
و عشق چیست؟ عروسکی است ملبس. برای بیهودگی نازپروردگی، پرستاری و نوازش شدن چیزی از اسم بی مسمای ملایمی، بس الهی آن جوان ابله می اندیشد که خود آفریده از عشق ورزیدن الهی شده و همچنان ادامه دارد تمامی تابستان را خمیازه کشیدم و فرسودم تا شانه ی سر دوشیزه تاج مرواریدی ساخت و چکمه های معمولی ولینگتون به پوتین های رومئو بدل می شود کلوپاترا در پلاک هفت زندگی می کند و آنتونی در میدان بونسویک اقامت دارد ای ابلهان! اگر شوقی والا جهان را گرم کرده بود اگر ملکه ها و
آنجا آسمان دیگری است همیشه صاف و زیبا و آنجا طلوع دیگری است هرچند تاریکی هم باشد از جنگل های بی نور نهراس آستین از دشت های خاموش نهراس اینجا جنگل کوچکی است که برگهایش همیشه سبز است اینجا باغ درخشانتری است که هیچ شبنمی ندارد؛ گلهای ناپژمردنی اش. من اینجا واضح ترین وزوز زنبور را می شنوم لطفا برادرم به باغ من بیا! آنجا آسمان دیگری است سروده ی امیلی دیکنسون ترجمه ی سپیده حسینی
کاش می تونستم، می تونستم خداحافظی کنم می خواستم بگم می خوام چی کار کنم شاید حتی برات گریه هم کردم اگه می دونستم این آخرین باره قلبم رو دو پاره می کردم و یه پاره شو واسه تو می ذاشتم نمی خوام کس دیگه ای لمسم کنه نمی خوام شور تازه ای به پا کنم نمی خوام بوسه ی دیگه ای رو بشناسم هیچ اسم دیگه ای از لبم در نمی آد نمی خوام قلبم رو بدم دستِ یه غریبه ی دیگه بذار یه روز تازه سر برسه نمی خوام توش حتی خورشید بدرخشه نه، دیگه عاشق نمی شم دیگه عاشق نمی شم وقتی اولین بار
روز آغاز شد و سپس پایان یافت، زمان خزیدن گرفت سایه ی شب آهسته آهسته بر زمین گسترده شد لحظات به آرامی گذر کردند اما هنوز هم نمی توانم به خواب رَوَم مگر که صدای آوازت را بشنوم. هفته ها گذشت،ماه ها گذشت، فصل ها گذشتند و تو هنوز نیامـده ای. و در میان مـه این روزهای بی صدا را خواهم شمرد تا لحظه ای که صدای آوازت را بشنوم. شب هنگام گاهی می پندارم که اینجا در کنارمی اما بعد در می یابم که تنها هوای سرد زمستان جاری است.
شب به تندی فرا رسید و احساسات را شدت بخشید تاریکی همه جا را فرا گرفت و تخیلات و اوهام را بیدار ساخت. احساسات به آرامی از هر مقاومتی در برابر نت هایی که من نگاشتم ناتوان شدند در برابر نغمه ی شبانه ای که من ساخـته ام. شب آرام آرام افراشته می شود، این است جلال و شکوه. درکش کن، حسش کن، بیمناک و لطیف. صورتت را از نور پر زرق و برق روز برگیر افکارت را از این نور سرد احساس ناشدنی برگیر و به نغمه ی شبانه ام گوش ده.
قطار سریع السیر قطبی نویسنده: کریس ون آلسبرگ مترجم: سپیده حسینی سالها پیش در شب کریسمس، آرام در تخت خوابم دراز کشیده بودم. حتی صدای خش خش ملحفه ها را درنیاوردم و خیلی بی سر و صدا نفس می کشیدم چون می خواستم صدایی را بشنوم. صدایی که یکی از دوستانم گفت هرگز نخواهم شنید. صدای زنگوله ی سورتمه ی سانتا کلاوس. دوستم اصرار کرد که "بابانوئل وجود نداره" ولی من می دانستم که اشتباه می کند. آن نیمه شب صداهایی شنیدم ولی صدای زنگوله را نشنیدم.
تو خیلی بهتر از اونی که واقعی باشی نمیتونم ازت چشم بردارم مثل یه بهشت میمونی که میشه لمسش کرد میخوام کلی بغلت کنم بالاخره عشق از راه رسید خدایا ممنونم که زنده ام تو خیلی بهتر از اونی که واقعی باشی نمیتونم ازت چشم بردارم ببخشید که اینجوری زل میزنم با چیز دیگه ای نمیتونم قیاست کنم دیدن تو منو به ضعف می اندازه هیچ حرفی واسه گفتن نمیمونه ولی اگه تو هم حس من رو داری لطفا بذار بدونم که واقعیه و حقیقت داره تو خیلی بهتر از اونی که واقعی باشی نمیتونم ازت چشم بردارم
مامان این مدال نظامی رو از من بگیر دیگه نمیتونم استفاده اش کنم خیلی داره تاریک میشه، اونقدر تاریک که نمیشه دید حس میکنم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم مامان اسلحه هام رو تو زمین دفن کن دیگه نمیتونم باهاشون تیراندازی کنم اون ابر طویل سیاه داره میاد پایین حس میکنم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت میکوبم دارم رو در بهشت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر